سفارش تبلیغ
صبا ویژن

... شهر خالیست ز عشاق ...

دموکراسی آزادی نیست

دکتر ران پائول از نمایندگان جمهوریخواه مجلس تگزاس در فوریه 2005 مقاله زیر را در روشن کردن تمایز میان مفاهیم آزادی و دموکراسی نگاشته است. وی در این مقاله نشان می دهد که چگونه در گفتمان های سیاسی مرتباً واژه های خاص به شکلی شعارگونه و تهی از معنا تکرار می شوند بی آنکه سیاستمدارانی که آنها را به کار می برند درک چندانی از معنای این واژه ها داشته باشند. او در اعتراض به اینکه دموکراسی و آزادی عموماً و به عادت در این گونه گفت وگوها معادل یکدیگر گرفته می شوند به تاریخ شکل گیری این مفاهیم در امریکا اشاره می کند و چگونگی شکل گیری آنها را یادآور می شود. وی همچنین نشان می دهد که تمایز میان عنوان هایی چون لیبرال و محافظه کار می تواند در مواردی برداشته شود و نیز توضیح می دهد که چگونه محافظه کاران به ایجاد دولتی مرکزی و مقتدر گرایش یافته اند.

همه ما واژه های «دموکراسی» و «آزادی» را به دفعات، به ویژه در مساله حمله به عراق، شنیده ایم. این دو کلمه در مباحثات سیاسی کنونی به شکلی مترادف به کار می روند اما معنی حقیقی شان بسیار متفاوت است.

 جرج اورول از «واژه های بی معنی»یی نوشته است که در عرصه سیاسی مدام تکرار می شدند. الفاظی چون «دموکراسی»، «آزادی» و «عدالت» که به زعم او مدت هاست از آنها سوءاستفاده کرده اند و از معنای اصلی شان تهی شده اند. به نظر اورول الفاظ سیاسی «اغلب به شکلی نادرست استعمال می شود». عدم وجود معانی دقیق برای الفاظ سیاسی به سیاستمداران و نخبگان این امکان را می دهد تا واقعیات را بپوشانند و با ادراکات مثبت و منفی از کلماتی که از نظر واژگانی به هم مربوطند مردم را تحت تاثیر قرار دهند. به عبارت دیگر، حقایق ناگوار پشت زبانی که به عمد بی معنی شده پنهان می شود، در نتیجه مردم امریکا ملزم به پذیرش واژه «دموکراسی» به عنوان مترادفی برای «آزادی» شده اند، و به همین دلیل باور داشتن به این دموکراسی مسلماً نیکوست. ادامه مطلب...

مشارکت اجتماعی و نقش آن در وفاق اجتماعی - پایانی

اندیشه های مهم در مشارکت

الف- درگیری ذهنی و عاطفی

مشارکت به معنی درگیری ذهنی و عاطفیب است و تنها به کوشش بدنی محدود نیست . در مشارکت خود شخص درگیر است و مهارت و کاردانی وی درگیر نیست . درگیری روان شناختی است و نه جسمانی . انسانی که مشارکت می کند خود ـ درگیر است و نه کار ـ درگیر. بعضی مدیران درگیر شدن در کار را به اشتباه به مشارکت واقعی تعبیر می کنند . اینان در حرکت های کالبدی مشارکت می کنند و نه در چیز دیگری .

ب- انگیزش برای یاری دادن

دومین اندیشه مهم در مشارکت آن است که مشارکت مردم را به یاری دادن بر می انگیزد. مردم از راه مشارکت فرصت آن را می یابند که قابلیت های ابتکار و آفرینندگی خود را برای دستیابی به هدف های سازمان به کار گیرند.

مشارکت یک داد و ستد اجتماعی دو سویه میان مردم است و نه روش تحمیل اندیشه ها از سوی پایین دست ها به بالا دست . ارزش و سودمندی بزرگ مشارکت آن است که آفرینندگی همه کارکنان را به کار می گیرد.

مشارکت از راه یاری دادن به کارکنان برای پی بردن و روشن کردن راههای دست یابی به هدف ها به ویژه انگیزش را بهبود می بخشد.

ج- پذیرش مسؤولیت

سومین اندیشه در مشارکت آن است که مشارکت مردم را بر می انگیزد تا در کوشش های گروه خود مسؤولیت بپذیرند. این فراگرد اجتماعی است که به یاری آن مردم به مرحله خود ـ‌ درگیر در سازمان می رسند و خواهان کامیابی سازمان خود می باشند. در حالی که افراد برای کوشش های گروهی به پذیرش مسؤولیت رو می‌آورند و در می‌یابند که آن چه را خود می‌خواهند انجام می‌دهند یعنی آنکه کاری را به پایان می رسانند که خود را برای آن مسؤول می شمارند. ادامه مطلب...